جدول جو
جدول جو

معنی خلع بدن - جستجوی لغت در جدول جو

خلع بدن
(خَ عِ بَ دَ)
جان خود بجسم دیگری انداختن و جدا کردن بدن از روح و این عمل ازجوکیان است که بریاضت حاصل می کنند و در اصطلاح حکما این عمل را سیمیا گویند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل بدن
تصویر گل بدن
آنکه بدنی لطیف و زیبا مانند گل دارد
فرهنگ فارسی عمید
(بِ دَ / دُ اَ کَ دَ)
بر کنار کردن. معزول کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : و آن پادشاه را نیز کس نشانده بودند، خلع کردند. (فارسنامۀ ابن البلخی) ، برکندن. قلع کردن، بیرون کشیدن، بازکردن جامه را از تن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ / خَ لَ / لِ)
هر یک ازپاروزنان قایق یا کشتی خرد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ عِ یَ)
رجوع به مادۀ زیر شود
لغت نامه دهخدا
آنکه بدنش همچون گل لطیف و نازک است محبوب، نوعی قماش ابریشمی معمول هندوستان مانند تافته که قماش دو رنگ است (مثلا سرخی که بسیاهی زند) : هوایش کار پوشش مختصر کرد چو گلبن گل بدن باید ببر کرد. (میر یحیی شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار
تنپوش یافتن خلعت یافتن خلعت پوشیدن: سهام الدوله بخلعت سرداری شمشیر مرصع شرابه مروارید مخلع شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
برکنار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
آمیخته شدن، قاطی شدن، درهم شدن، اشتباه شدن، مشتبه شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برکنار کردن، معزول کردن، منفصل کردن، عزل کردن
متضاد: گماشتن، برگماشتن، منصوب کردن، کندن، برکندن، بیرون آوردن (لباس و)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ایجاد شدن، پدیدآمدن، آفریده شدن، خلقت یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برکنار شدن، معزول شدن، منفصل از خدمت شدن، مخلوع شدن
متضاد: منصوب شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
إنزالٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
Divest
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
dépouiller
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
лишать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
elinden almak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
الگ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
কেড়ে নেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
kuondoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
剥奪する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
벗기다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
entkleiden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
לשלול
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
mencabut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
ถอดออก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
ontdoen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
despojar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
spogliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
despojar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
剥夺
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
pozbawiać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
позбавити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خلع کردن
تصویر خلع کردن
हटाना
دیکشنری فارسی به هندی